گزارش یک جشن از جنوب شرق ترین نقطه کشور در نزدیکی اقیانوس هند


 

#برداشت_اول
• روستا
باورم نمی شد!
من در جنوبی ترین و شرقی ترین نقطه ی روی نقشه بودم. کاملا دورافتاده و محروم.
اگر کسی هم می خواست، به سختی می تونست کمکی به مردم این روستا برسونه
همت خیرین جمعیت امام رضایی ها ستودنی بود.
از ماشین که پیاده شدیم آفتاب داغ و سوزان بلوچستان چشمامو سوزوند.
چی می دیدم؟! اهالی روستا و دانش آموزای مدرسه، اسفند و قرآن به دست، با گل و بادکنک و نوشیدنی های خنک به استقبالمون اومده بودن
چه استقبال شیرینی !

#برداشت_دوم
• افتتاحیه
مجری برنامه حلیمه بود. حقیقتا اجرای تحسین برانگیزی داشت.به تازگی شیلات قبول شده بود.
افرا، دختر با استعداد دیگه ی روستا بود که برامون دکلمه ای خوند از تمام آرزوهایی که بچه های روستا داشتند.
چه استعداد و ظرفیت نابی رو شاهد بودیم…

#برداشت_سوم
• سالن مطالعه
خونه هاشون عموماً یه چاردیواری بود که پدر و مادر و حداقل چنتا بچه باهم توی همون چاردیواری زندگی میکردن
بچه ها میگفتن آقا رحمان که دید نمیتونیم درس بخونیم یه جایی درست کرد برامون به نام سالن مطالعه. اتاق نمور و تاریکی بود ولی باز خدا خیرش بده حالا میتونستن درس بخونن.

#برداشت_چهارم
• هدیه
عکس یادگاری که گرفتیم بچه ها به همه مون هدیه دادن!یه دفترچه یادداشت،یه جا سوئیچی،یه خودکار و یه گزارش تصویری از کارایی که بچه های دبیرستان انجام داده بودن.
همه ش هنر دست خودشون بود و خودشون آماده کرده بودند.
حسابی شرمنده شدیم

توی تمام این اتفاقات، شاهد همراهیِ گرم خیرین #جمعیت_امام_رضایی_ها بودیم.
سرکارخانم احمدی مدیرعامل خیریه قدر علوی و خانواده محترم شفیعی
خدا قوت و عرض تشکر

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *