روابط عمومی جمعیت امام رضایی ها: قصه های شما دیگر قصه گو نمی خواهد؛ تصاویر همه داستان زندگی شما را برای ما تعریف می کند.
روایت اول
زلزله،ناگهان می آید
در نمیزند و اجازه نمیگیرد
و در یک چشم به هم زدن تمام زندگی و خاطرات گذشته و آینده ات را به یک مشت خاک تبدیل میکند.
بچه های اندیکا،با آن نگاه های پر از دلهره،با تن هایی خسته از تحمل سوزِ سرما،با آن همه سادگی و صفای وجودشان برای چند لحظه ای خندیدند.
و چه اتفاقی زیبا تر از این که برق امید و شادی را در چشمان معصومشان ببینیم؟!
اندیکا و فرزندانش را در یابیم
روایت دوم
وجب به وجب این خاک،سرزمین مادری ماست.هرگاه گوشه ای از این سرزمین اشکی بر گونه ی کودکی بلغزد عزممان را جزم میکنیم تا بار دیگر لبخندی بر صورتش نقش ببندد.
کودکان اندیکا بعد از وقوع زلزله،لحظه های تلخی را تجربه میکنند.کمبود امکانات و فرا رسیدن فصل سرد آنها را نگران کرده و دلهره در چشم هایشان موج میزند.
اما هنوز با همان چشم های نجیبشان میخندند و دردها را در سینه نهان میدارند.
برای اندیکا،گوشه ای از سرزمین مادری مان،قدمی برداریم.
روایت سوم
زلزله دنیایی از خاطرات مردم در کانون گرم خانوادهشان را میشوید و با خود میبرد.فکر کنید چشم بر هم گذاشتهاند و به محض باز کردن مژهها از هم، خانه و کاشانهشان ویران شده و سرمایهی اندکی هم که داشتند، نابود. دیگر دل و دماغ نمیماند.چشم کودکان هم خیره به مادر و پدرهایشان است و با غم خانواده، دلزده و مهجور میشوند.گوشهای کز کرده و زانوی غم بغل گرفتهاند. تا بوده از کودکان انتظار شادکامی داشتهایم. سخت است که آنان را مغموم ببینیم. اینجاست که هر که، هرچه، دارد باید روی داریه بریزد. کسی کمک مالی کند، اشخاصی خانه بسازند. کار هنرمندان و فرهنگیان هم این است که توان و هنرشان را خرج نشاندن لبخندی بر صورت کودکان زلزلهزده کنند. آنان را سرگرم بازی و شادی کنند، تا از این طریق برایشان یادآور شود که با مهر، زندگی جریان دارد. تا بدانند این همدلیست، که همه ما را زنده نگه میدارد…
و…
لبخندتان گرمی و طراواتی دارد که همه غم ها یکجافراموش می شود؛ صبوری کنید تا سیل مهربانی مردم ایران برای بازگشت شادی به خانه هایتان جاری شود.
بدون دیدگاه